در حال بارگذاری ...
...

نگاهی به نمایش نمایش «او خودش خانه بود»

در سایه زن بودن

نگاهی به نمایش نمایش «او خودش خانه بود»

در سایه زن بودن

نمایش «او خودش خانه بود» به کارگردانی مهری منصوری در پردیس سینمایی استاد امین تارخ به صحنه رفت، فرناز دادور در مطلبی به بررسی این اثر پرداخته است.

فرناز دادور * نمایش «او خودش خانه بود» به نویسندگی آرزو بهرامی اقتباسی از کتاب اشک حوا نوشته سیده معصومه حسینی است که به زندگی شهید حسین شاه حسنی نگاشته شده است.

کتابی که در واقع بیشتر به همسر این شهید کلثوم شاه حسنی پرداخته و زندگی دشوار و تلخی های او را مرور کرده است.

در هر سه اجرای متاخر آینه در آینه که از سوی حوزه هنری استان فارس به اقتباس اختصاص داشته است آنچه نمایان است ضعف در متن و نمایشنامه هاست که طبق صحبت های مختلف با کارگردانان مشخص است آنچه در اجرا میبینیم با تغییرات و تلاش کارگردانان بدل به آثاری بهتر و نمایشی شده است.

این نکته نشان میدهد که صرف اقدام به اقتباس نمی تواند هر کتابی را به نمایشنامه و فیلمنامه بدل کند و در این میان بسیاری از آثار مطرح ادبیات جهان به دلیل نوع نگاه نویسنده، موضوع یا ساختار شاید قابلیت مناسبی برای اقتباس نداشته باشند.

نمایش «او خودش خانه بود» را مهری منصوری از بانوان هنرمند و بازیگری به روی صحنه برده است که در این سالها بازی های درخشان او در نقش های مختلف ایرانی و خارجی را در خاطر داریم و اینک در تجربه کارگردانی تلاش کرده تا با خلق آن جهان ذهنی و زنانه در اثر دست به اجرای متفاوت بزند.

در فضای ذهنی نمایشنامه که بین گذشته و حال در رفت و آمد است منصوری با استفاده از نشانه هایی ساده تلاش کرده مخاطب را با شخصیت همراه کند و از طریق این همراهی نقبی به دل این خانواده و سرنوشت آدمهای قصه بزند.

نگاه کارگردان به عنوان یک زن در روایت داستان زندگی زنانه نقشی اساسی داشته است و خصوصا برای بانوان مخاطب جزییات بیشتری در نمایش وجود دارد که شاید برای مخاطبان مرد چنین نباشد.

منصوری تلاش کرده است فضایی داستان‌گو و در عین حال صمیمانه خلق کند آنهم در داستانی که سرشار از فقدان و از دست دادن و غم است با اینهمه تقسیم بندی صحنه ها و همچنین اضافه کردن بخش های به داستان اصلی باعث شده تا این غم و حسرت هم بر مخاطب تاثیر بگذارد و هم او را دلزده نکند.

هماهنگی میان فضای کلی اثر و طرح کارگردانی با طراحی کلی صحنه و نور (که توسط نوید جعفری از کارگردانان و طراحان تئاتر طراحی شده است)بصورت مینی مال بسیار به این نوع نگاه یاری رسانده و مشخص است که طراحی در خدمت ایده کارگردانی به خوبی به خدمت گرفته شده و یک ایده کلی را ساخته تمام آنچه در صحنه نمایان است یک دار قالی چرخ دار که گاهی به در تبدیل می شود، یک نیمکت متحرک و یک صندوقچه قدیمی است در کنار کلاف های قرمز رنگی که دایره زندگی را از آسمان احاطه کرده است و علاوه بر ایجاد فضاسازی در جاهای از داستان از آنها استفاده های متفاوت می‌شود.

این نوع استفاده و خصوصا طراحی یک فضای دایره ای شکل در نور و صحنه و تمرکز همه حرکات و بازی ها در این نور مدور به ساختار کلی مدور اثر نیز که از یک نقطه آغاز و نهایتا در همان نقطه به پایان می‌رسد یاری رسانده و به نوعی به هدف زیرمتن اثر هم بدل شده است.

از سوی دیگر استفاده کارگردان از خود بازیگران در خدمت طراحی کلی نیز قابل توجه است ، به جز بازیگر نقش اصلی سایر نقش ها سیاهپوش هستند و در سایر صحنه ها به عنوان بازی ساز در صحنه رفت و آمد دارند، گاهی دکورها را تغییر میدهند و گاهی اسباب صحنه را به دست بازیگر می رسانند و در برخی لحظات بصورت جمعی در فضاسازی کلی نقش دارند.

این رفت و آمد و این فضاسازی که از همان ابتدای کار آغاز می‌شود باعث شده تا قرارداد کلی نمایش از همان اول در ذهن مخاطب نقش ببندد و تا پایان با آن همراه شود و سیر گذر زمان را که تنها با تغییر لحن بازیگر و تغییر نور اتفاق می افتد را گم نکند.

بازیگران نمایش با توجه به کمبودهای متن تلاش کرده اند که بیشترین ارتباط با نقش را به مخاطب ارائه دهند و اکثرا بازی های باور پذیری ارائه کرده اند که در این میان بازی بازیگر نقش کلثوم هرچند در کلیت باورپذیر است و به دلیل تغییر فضای ذهنی قابل توجه است اما در برخی لحظات این تفاوت لحن و سن در بازی چندان محسوس نیست.

علاوه بر او بازیگر نقش پدر به عنوان بازی در سکوت و بدون دیالوگ یکی دیگر از بازی های ارزشمند این نمایش است چرا که توانسته با تمام دشواری ها تنها از قاب بدن و خطوط بدنی و آناتومی و حرکت شخصیت پدر را به خوبی ارائه کند و همراهی مخاطب را با خود داشته باشد.

هرچند در لحظات پایانی نمایش مشخص نیست به چه دلیل بازیگر نقش دختر دوم کلثوم تغییر میکند و از دو بازیگر استفاده می‌شود و یا اینکه با این شکل استفاده از سیاهپوش و همچنین فضای سیال ذهن نمایش میشد به جای استفاده از بازیگر کودک که البته به شیرینی لحظات افزوده است از یک گروه چند نفره فرم استفاده کرد تا همه نقش های فرعی را اجرا کنند که این شکل با توجه به ساختار فکری ارائه شده توسط کارگردان قطعا منطقی تر و تئاتری تر بود.

نمایش «او خودش خانه بود» در شکل آثار مرتبط با موضوع جنگ و روایات دفاع مقدس و پس از جنگ ، اثری محترم و شریف است که به دور از خودنمایی های مرسوم و یا ایجاد اتمسفری دوگانه تلاش دارد صادقانه داستانش را روایت کند و در این مسیر تلاش کرده از ساده ترین عناصر تئاتر که شاید در این سالها به واسطه استفاده بی رویه از اغراق در بازی و کارگردانی و طراحی و... در حاشیه قرار گرفته است به شکل اصولی بهره مند شود.

هرچند که معتقدم این نمایش می تواند در بازنگری های بعدی کارگردان و با استفاده از تجربه مواجهه فعلی با مخاطبش در خصوص بازی ها و برخی لحظات متن و تغییر و بهبود آنها در اجراهای آینده بدل به اثری بی اشکال تر شود.

* نویسنده و منتقد تئاتر